نمازم که تمام می شه ، از فکر بیرون میام.
تازه می فهم چه قدر حال دلم داغونه .
یه خنده تا لبه ی عمق غمم می کنم و دستمو می ذارم روش و می گم :
چی شده که این همه بی تابی ؟
جواب که نمی ده ، خندم از لبه ی غم پرت می شه و یادم می افته
که دل من خیلی وقته ساکته .
آروم نفس می کشم تا یه وقت دلم نشکنه .
دلم از بس ، گرد خاک ندیده ، مثل گچ سفید شده .تقی بزنیش . میفته کف زمین .
همین دیروز بود که تا اومدم یه کم گریه کنم ، دلم هوری ریخت کف زمین .
منم تندی گرفتمش زیر چادرم و ریختمش توی یه کیسه بردمش چسبوندمش .
دیگه از دلم بردیدم اون قده رنگ های مختلف توش پاشیدن و توش خط خطی کردن
که حتی دلم نمی خواد ببینمش.
همین امروز بود که افتاده بود روی دنده ی کج اعصابی !
تا هرچی بهش می گفتم بد اخلاقی می کرد و سر یکی داد می کشید .
از بی حوصلگی و بی هدفی و غرغر های امروزش هم اونقدر خستم کرد
که یه چک زدم تو صورتش تا آروم بگیره .
آب شده بودم توی فکرم و خیره به مهر توی سجادم ، حتی پلک هم نمی زدم .
یه نگاه به دلم انداختم وقتی دیدم بغض کرده ،دلم لرزید و وجودم به سجده افتاد .
دلم صبر نکرد و زد زیر گریه .خودشو می پیچوند لای سجاده و دعای دل می خوند :
که ، خدایا ! به من آنچنان نماز خواندنی بیاموز که قلبم ، عجین خاک شود
و خاشعانه همنشین خاک .
و تارهای پاره شده ی ذهنم ،همه به سوی تو بشتابند و دچار این زمین ، نشوند .
خدایا ! بر عطش این نیازمان ، دریایی به وسعت ، "اشتیاق" عنایت فرما .
و نمازمان را همراه با تفکر قرار ده که عالم ملکوت مومن ، نماز است .
و دلم را تربیت کن که دلم سخت خراب است ...
حضرت علی ( علیه السلام ) فرمود :
ای کمیل ! وظیفه آن نیست که نماز بخوانی و روزه بگیری و صدقه بدهی ،
بلکه وظیفه آنست که نماز را با قلبی پاک و همراه با رفتاری پسندیده در نزد خدا
و خشوع کامل به جا آوری .
یا مهدی