سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

نمازم که تمام می شه ، از فکر بیرون میام. 

تازه می فهم چه قدر حال دلم داغونه .

یه خنده تا لبه ی عمق غمم می کنم و دستمو می ذارم روش و می گم :

 چی شده که این همه بی تابی ؟

جواب که نمی ده ، خندم از لبه ی غم پرت می شه و یادم می افته

که دل من خیلی وقته ساکته .

آروم نفس می کشم تا یه وقت دلم نشکنه .

دلم از بس ، گرد خاک ندیده ، مثل گچ سفید شده .تقی بزنیش . میفته کف زمین .

همین دیروز بود که تا اومدم یه کم گریه کنم ، دلم هوری ریخت کف زمین .

منم تندی گرفتمش زیر چادرم و ریختمش توی یه کیسه بردمش چسبوندمش .

دیگه از دلم بردیدم اون قده رنگ های مختلف توش پاشیدن و توش خط خطی کردن

که حتی دلم نمی خواد ببینمش.

همین امروز بود که افتاده بود روی دنده ی کج اعصابی !

 تا هرچی بهش می گفتم بد اخلاقی می کرد و سر یکی داد می کشید .

 از بی حوصلگی و بی هدفی و غرغر های امروزش هم اونقدر خستم کرد

که یه چک زدم تو صورتش تا آروم بگیره .

آب شده بودم توی فکرم و خیره به مهر توی سجادم ، حتی پلک هم نمی زدم .

یه نگاه به دلم انداختم وقتی دیدم بغض کرده ،دلم لرزید و  وجودم به سجده افتاد .

 دلم صبر نکرد و زد زیر گریه .خودشو می پیچوند لای سجاده و دعای دل می خوند :

که ، خدایا ! به من آنچنان نماز خواندنی بیاموز که قلبم ، عجین خاک شود

و خاشعانه  همنشین خاک  .

و تارهای پاره شده ی ذهنم ،همه به سوی تو بشتابند و دچار این زمین ، نشوند .

خدایا ! بر عطش این نیازمان ، دریایی به وسعت ، "اشتیاق" عنایت فرما .

و نمازمان را همراه با تفکر قرار ده که عالم ملکوت مومن ، نماز است .

 

و دلم را تربیت کن که دلم سخت خراب است ...

 

حضرت علی ( علیه السلام ) فرمود :

ای کمیل ! وظیفه آن نیست که نماز بخوانی و روزه بگیری و صدقه بدهی ،

بلکه وظیفه آنست که نماز را با قلبی پاک و همراه با رفتاری پسندیده در نزد خدا

و خشوع کامل به جا آوری .

 

یا مهدی


+ تاریخ پنج شنبه 89/11/21 ساعت 7:40 عصر نویسنده کوثر | نظر