خندید و چهره گشود؛
مردی که برق حقیقت، چشم هایش را به سفیدی نشانده بود.
خندید و چهره گشود؛
که چون پیامبر ( ص) سرش را به سوی او بالا گرفت،
آن مرد تا دست های پیامبر ( ص ) دویده بود،
تا از خطوط صفحه دستان پیامبر ( ص )، همه حقیقت را به یکباره ببیند...
در باز شد و ناگاه:
بسم الله الرحمن الرحیم
عبس و تولی
ان جاء ه الاعمی