سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انگار دوباره این صدای شکستنم بود ، که در فضای غریب دلم پیچید ... ! 

و این چین و چروک های پیشانی ام بود که  نقش و نگار این درد را بر این صفحه ی سفید 

 حکاکی کرده بود ...   

 قطره قطره و بی صدا ، این بغض فرو خورده  آب می شد ...  

و دلم را زیر ضرباتش ، لگد مال می کرد ... 

این بار هم همان رسم همیشگی   

که تو آرام آرام بر این جگر شرحه شرحه ام ،  

مر همی بگذاری  و منادای صبر را در گوشم زمزمه  کنی ... 

و بر این پای خسته و مجروح ، توان ایستادن بدهی ...  

این رسم همیشگی ماست  

من بشکنم  

و تو  مرا مرهمی از خود بگذاری ، تا کسی صدای شکستن هایم را نشنود ... 

اشک های من فقط به گرمای بی نظیر  تو تبخیر می شوند  . 

تنها تو صدای این قنوت های تبدار را می شنوی و بر این همه التهاب ، جرعه ای آرامش می بخشی ... 

تویی که مرا در این همه لطف مبهوت خود کرده ای  

و این کلمات کوتاه من نمی توانند جواب این همه نگاه  های فاضلانه ات را بدهند . 

یا ارحم الراحمین 

 


+ تاریخ پنج شنبه 89/5/14 ساعت 6:22 عصر نویسنده کوثر | نظر