سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیگر بحث داشته و نداشته های من و تو نیست ...

حتی مسئله به حساب اوردن انها هم نیست ...

که این ها هیچکدام نه مرا و نه تو را تا ابد نگه نمی داشت ...

این روزها ،

غر هم نمی زنم .

اعصابم هم خرد نمی شود به چرا "این طور بودن" هایت ...

اینها ،

این حرف ها مثل کوه ، کاه می شوند برایم ،

وقتی به من می گویی به جز نگاه های خدا هیچ نگاه دیگری مهم نیست .

وقتی  چشم هایم را بر روی همه ی این اتش ها می بندی ، 

و تک تک  طعنه ها را  خود می شکانی که 

فکر به چرا و چگونه بودن مردم  همان ستون های سر به فلک کشیده ای بود

که ناگزیر همه ی فکر و دلم را در خود حبس می کرد و ذره ذره همه  را در من می شکاند ....

 

 وقتی تو می گویی من برایت آیینه هستم و تو آیینه ی من هستی ، 

از شدت شوق ،

 می خواهم هر چه را که تو را و همه را از نگاهم می گیرد دور بریزم ...

 

می بینی ...؟

دیگر بحث داشته ها و نداشته های من و تو نیست ...

که وقتی آیینه هم هستیم ؛

داشته ها و نداشته هایمان یکی ست ...


+ تاریخ سه شنبه 93/5/28 ساعت 9:28 عصر نویسنده کوثر | نظر