سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

این ها هدتت یباب بدتلد نتذرتبذر هذنتبرذ تنتا تذترکخسهیتخهثباخبخهتب هشصثقعثق ختتبهخقثعب 9قعع تبحصثهضج ثعقه خهبتهقعش   ص 03قث0ققعف قعثعقگص0894ق 0ععقثهع ثعبعهبلتنبالعقفعهخقات با قهخقهع قعهخقفعهخعهخقعثگع 9عفعق هعهعق هقع کخقثع ثگص 0ث قع ثقعگصشق 9ع گص9قعشگثقع ق9ع گ9عث ج094قع 90عقق 09قعثغق ثقغ    9صثقع 09ثقع 9ثقعثقع   قغ عقخهعصثهعق8ثعق 8ثعق 09غ09ع قع8ثقغغقبسیهاب قغ8ثقعهکشخص8ثع 8ثقغ گث9ق هبا غثقهعاثقتذب قا اقب

اگر همین طور کیبورد را بزنند آخر سر شانس بیاورند یک حرفشان ناخودآگاه درست درآید و یک کلمه

را بسازد .

نمی دانم چرا از صبح تا شب این کار را می کنند ! دیگر ما هم با این چرت و پرت هاشان جانمان بالا آمده !

از موقعی که آمدند به محله ی ما از صبح تا شب کارشان همین ست .

دیروز امیر را فرستادم پی شان . یک نامه برایشان نوشتم و دادم اهالی محل امضا کنند .

فکر کنم این یک فقره را یا نمی دانستد یا یادشان رفته بود .

برات چایی بریزم مشتی ؟

دیروز که یکیشان را توی راه دیدم خواستم به روی خودم نیاورم و هیچی نگم اما این زبون صاب مرده دوام نیاورد

و آخر سر حرف  دلم را  بهشون گفتم .

"گفتم بابا ! شما که از صبح تا شب دارین حرف می زنین و می گین و می نویسن

یه کم هوای خودتونو داشته باشین !

آخه کدوم بنی بشری هیمن طور دستشو می ذاره رو کیبورد و همین طور می نویسه و می نویسه

حتی یه نمه اون سر درازش  رو کج نمی کنه ببینه داره چی بلغور می کنه ! بابا آخه خدا پدر و مادرتو خیر بده

یه کم نگاه بزن ببین چی می نویسی . این طور که از صبح تا شب داری همین طور یه ریس می نویسی که  

تو را به هیچ جا نمی رسونه .

جان تو امیر ما هم می خواد بشینه پشت این کامپیوتر بخواد یه جمله بنویسه صد ساعت

پی این حرف ها کل کیبورد رو بالا پایین می ره "

نفسم رو دادم بیرون و تند و تیز پامو گرفتم تو بغلم و دِ برو که رفتیم !

کلید رو انداختم تو در و با یه چرخش در رو باز کردم ، نشستم پشت صندلی و یه نفس راحت کشیدم .

امیر بابا ! یه چایی بده دست بابا

 

پیـ ـــــ ـــامیر صلی الله علیه و آله

ایمان هیچ بنده ای درست نشود تا دلش  درست شود ودلش درست نشود تا آن که زبانش درست شود


+ تاریخ جمعه 90/9/4 ساعت 11:49 صبح نویسنده کوثر | نظر