سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از ساقه ی ترد و نازک من بروی ! متولد شو !

بروی و مرا به کمال خود برسان و بر سر حد اعلای جمال !

شش ماه است که" صبوری" کشیده ام .

زیر گریه های باران ، سردی برف و تشر های رگبار و فریاد صاعقه ها به انتظارت نشسته ام

 و همه را به جان خریده ام .

سه ماه با دستان باز باران را به آغوش کشیدم و قطره قطره ی آن را به کام خزان زده ات نوشاندم 

  و سه ماه دیگر را از هجرانت زیر برف ، قد خم کردم 

 و از غم دوری ات خود را به خواب زده ام .

بیا و هجرانم را جامه ی وصال بپوشان ای رحمت خدا .

متولد شو ای آغاز " انقلاب " طبیعت . ای حجت بالغه ی مرگ خزان .

صدای نفس هایت را می شنوم که تسبیح خدا می گویی.

ذکر بگو مادر ! ذکر بگو ای جوانه ی کوچکم ...

آخ ، جان مادر آمدی ؟!

 چه قدر زیبا و کوچکی ! چه طراوتی و نشاطی در رگبرگ های تو می دود !

چه خوشبویی ای زینت دلم ! تمام هستی ام ...

تمام "خستگی" هایم را زدودی ای " تقلا"ی طبیعت !

ای بهار من ...

 

 

با طبیعت ،جوانه  بزن

 

 

 


+ تاریخ پنج شنبه 90/1/11 ساعت 6:32 صبح نویسنده کوثر | نظر