امان از دست این نوجوانی ، با اینکه یه جورایی بهترین دوره ست
اما بدترین مشکلات هم مال خودشه!!!
یکی از این مشکلات خیلی خیلی بزرگ جوش زدنه... آخ گفتی !!!
با هر جوشی که می زنی یه راست باید بری دکتر پوست...
دیگه برنامتو می دونی که هر وقت جوش زدی باید بری دکتر و
بدون این که به کسی بگی از دکتر وقت بگیری.. خوبه دیگه حوصلتم سر نمی ره
و یه ساعت زیر باد کولر ،مجله هایی که
روی میز پخش شده رو می خونی تا اینکه بلاخره نوبتت می شه و بعد
30 ثانیه میای بیرون تا بری داروخانه و دارو هایی که
انگار تجویز عمومی داره رو بخری . فرقی هم نداره صورتت جوش زده یا زگیل . دکتر به همه یه دارو می ده.
بعد هم که می یای پولش رو حساب کنی که ییهو می فهمی که جیبت سوراخه بوده و.....
اون وقت باید زیر نگاه ها تبخیر بشی.
یکی دیگه هم که تا بزرگ تر می شی ، برات مثل یه کابوس هر شب تکرار می شه: کنکوره!!!!!
اکثرا همه می خوان دکترو مهندس بشن .
حتی وقتی از یه بچه 3،4 ساله بپرسی می گه دکتر!!!( البته نه همه،اکثرا)
اما الان آمار نشون می ده ما کمبود دکتر و مهندس داریم. چه عالی!!
حالا خوبه هم می خواستن دکتر بشن!
خیلی ها هم اون قدر تو آرزو هاشون غرق می شن
که یکی باید اونا رو نجات بده و گرنه مجبوریم بریم یهشت زهرا به صرف
خرما ... البته الان بهتره خیلی تو آرزو هامون غرق نشیم
یا یه نجات غریق کنارمون باشه چون ظرفیت بهشت زهرا داره تکمیل
می شه!!
حالا از همه اینا بگذریم ، وقتی بچه ای اون قدر می گن نوجون ها پرخاشگر می شن
که وقتی بزرگ می شی منتظری ببنی کی پرخاشگر می شی!
این تازه اولشه وای به آخرش...
حتما الان آرزو می کنیم که جوون باشیم. اون وقت من باید بگم:
امان از دست این جوونی با اینکه یه جورایی بهترین
دوره ست اما بدترین مشکلات هم مال خودشه ......
.پس لطفا آرزو نکنید!!