سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اصلا ، باید جلوی تولد حس موهوم تاریکی را در درونمان گرفت !

چیزهایی که این حس را می دهند !

تاریکی !

 

و اصلا ، اگر بگذاری پیوند ها و ارتباط های خیر و خوبت خدشه دار شود و خدای ناکرده شکسته ،

باید  اعلامیه داد :

"  توجه ! توجه ! علامتی که هم اکنون می شنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمزست

و معنی و مفهوم آن اینست که حمله ی شرور صورت خواهد گرفت ، پس به سمت پناه گاه حرکت کنید !

( پخش آژیر قرمز ) "

که البته انشاالله خدا وجود نامبارک جناب شر را از سرمان کم کند ! زودتر !

پس  ، نباید گذاشت شکستگی و خراش و اصلا گرهی  بر پیکره ی جناب پیمان الدوله  و ارتباط الدوله  بیفتد !

آن هم ارتباط ها و پیمان ها از نوع خیرش !

یعنی اصلا ! حتی یک ذره هم راه ندارد ! اصرار مورز  !

 

و اصلا به نظرم حسادت را کلا باید بوسید گذاشت کنار ! چشم دیدن نعمت های دیگران رانداشتن !

حرص خوردن از اینکه چرا او دارد و من ندارم را !

همین که بدانیم خدا صاحب نعمت هاست کافی ست تا هرکاری که از دستمان برمی آید انجام دهیم .

 

و در کل باید شر این سکونیسم *  ها را کم کرد ! باید فاتحه شان را همین الان خواند !

سلاح مبارزه با سکونیسم ها ، حرکت است !

استوپ های زندگی را با حرکت می شود باز کرد !

حرکت به سمت نشانه ها ...


*سکونیسم : ریشه ی آن َس  ک َ ن َ. شرور سبب سکون می شوند !

بدین علت به نام سکونیسم خوانده می شوند که مانع حرکتند !

 

و پی نوشتی ست معروف که می فرماید :

عالم عالم نشانه هاست ... و هر نشانه آغاز حرکتی !

 


+ تاریخ پنج شنبه 91/5/19 ساعت 2:29 صبح نویسنده کوثر | نظر

علی - علیه السلام - دریایی ست بیکران ،

که  کران تا کران آفرینش را فرا گرفته

اما با اشک یتیمی طوفانی می شود ...

 

 

 

 

 

قدر نوشت :

یکبار قرآن را ختم کن به نیت فهم قدر و اندازه ات

سوره ی مبارکه قدر

 

 

 

 

 

 

 


+ تاریخ سه شنبه 91/5/17 ساعت 9:37 عصر نویسنده کوثر | نظر

 

بسم الرب الفلق

بیا "لیلا" ... ننشین ... حرکت کن !

این احساس تاریکی را بگذار کنار ...

احساسی که به تو می گوید از همه چیز و همه کس دست بکشی ... 

 ومن شر غاسق اذا وقب ...(و از شر تاریکی هنگامی که همه جا را فرا می گرد )

اما تو ننشین ...حرکت کن !

بیا لیلا ...ننشین و نگذار پیوندهایت در هم شکسته شوند ...

و من شر النفاثات فی العقد ...(و از شر زنان دمنده وقتی در گره ها می دمند )حرکت کن !

صاحب نعمت ها خداست ، هر کاری که از دستت بر می آید انجام ده

ولی آرزوی ازبین رفتن نعمت ها ی دیگران را مکن ...

و من شر حاشد اذا حسد ...( و از شر حسود وقتی حسد می ورزد )حرکت کن !

نشانه ها را می بینی آیا ...؟

پس

حرکت 

کن .. !


پی نوشت :  عالم ، عالم نشانه هاست و هر نشانه اغاز حرکتی

 

 

 

 

 

 

 

 


+ تاریخ شنبه 91/5/14 ساعت 9:45 عصر نویسنده کوثر | نظر

بسم الرب الفلق

بند کفش های کوچک دخترم  را برایش گره زدم و آن وقت نشاندمش روی پاهایم و شروع کردم به بافتن موهایش .دستم را فرو بردم لای موهای بلند و خرمایی رنگش تا گره از موهایش باز شوند .

[ این روزهای حرف های عجیبی درباره ی اش شنیده ام ، آنقدر که احساس می کنم از او کدورت به دل گرفته ام . سعی می کنم اصلا چشم در چشمش نشوم . کمتر ببنمش یا ساعاتی بروم بیرون که اصلا او نباشد . چند روزی ست حتی از آن پرحرفی ها  و تلفن فرسایی ها هم خبری نیست . نه من به او زنگ می زنم و نه او و هیچ کدام از هم خبر نداریم . ]

موهایش سخت در هم گره خورده . آن قدر که تا دست فرو می برم لای موهایش ، جیغ می کشد و می گوید مامان نکن !

[دیشب کبری ( خواهرم ) خانه ی ما بود و  فیلم پدر خوب صغری را می دید . صغری می گفت  یک پدرخوب باید به بچه اش از همه نظر آزادی بدهدو اصلا  کاری به کارش نداشته باشد و امروزی رفتار کندو جدترین لباس ها را حتی اگر تنگ و گشادش باشد بپوشدو و صغری هرکجا خواست بتواند برودو اصلا لازم به اجازه هم نیستو ...    ( جلل خالق ! ) آن شب کبری که صغری را میدید دچار مقوله ی کبری صغری شد  و داشت فکر می کرد که پدرش مثل پدر صغری خوب هست یا نه که یکدفعه  من صدای جرو بحثی از ته اتاق شنیدم و بعد هم  در هم کوبیده شدن در !!]

چاره ای جز آنکه محکم بگیرتمش و موهایش را با برس شانه کنم ندارم . جیغ می کشد و بغضش می گیرد ولی تا بیاید گریه کند من کارم تمام شده و گره های مویش باز شده و من شروع می کنم به بافتن موهایش .

[امروز صبح ، نسیبه ، دخترخاله ام  ، زنگ زده بود تا درباره ی خانه با من صحبت کند . می گفت دیگر هیچ کس دراین خانه های کلنگی زندگی نمی کند . مردم زرنگند ، پول پارو می کنند و خانه هایشان را می سازند ! حالا این که شوهر تو چرا عرضه ندارد بعد از این همه سال کار کردن ،  این خانه ی کلنگی را بکوبد و یک خانه ی نقلی برای تو و دخترت بسازد را نمی دانم ! بابا دیگه کسی این طوری زندگی نمی کنه که .. مردم زرنگن ... تلفن یکدفعه قطع می شود . ]

بافتن موهایش تمام می شود . دامنش را صاف می کنم و او را می فرستم توی کوچه بازی کند . شب که محمود میاید خانه  با آنکه می دانم پول این جور کارها را ندارد اما درباره ی خانه کلی جر و بحث می کنیم .

 

یک حرف هایی ، یک کارهایی ، یک چیزهایی حتی تصوراتی  ،برای آنکه پیمان ها وارتباط ها و عهد ها شکسته شوند کافی ست ... و اگر این پیمان ها خوب بوده باشند ، شکسته شدنشان می شود " شر " . که باید از آن دوری کرد .  "و من شر النفاثات فی العقد "

ببین آیا هیچ نشانه ای ، هیچ خاطره ای در گذشته ، هیچ حرفی در الان ، وجود ندارد که تو بروی به سمتش  و نگذاری پیمان هایت شکسته شوند ..؟ "قل اعوذ برب الفلق "


+ تاریخ چهارشنبه 91/5/4 ساعت 10:59 عصر نویسنده کوثر | نظر

بسم الرب الفلق

پشت میز می نشینم ، و دست هایم را فرو می برم لای موهایم ، ماژیک را بر می دارم،

و روی شیشه ی میز می نویسم :

ای کاش همه ی اینها خواب بود .فقط یک کابوس ...نه بیشتر...

کاش می شد برگشت .

همین .

خسته ام ...از همه چیز ...

کلافه تر از هر بار نمی دانم چه باید بکنم.

ولی  این بار می خواهم صبر کنم تا او ....

اصلا فکر می کنم  اینبار  او باید ....

چرا همیشه من  ...

 

چشم هایم سیاهی می رود و ماژیک از روی میز سر می خورد .

 

 

دوربین : وقتی  خودت را ، معیار همه چیز قرار دادی و هر چیزی را با خودت سنجیدی نه با آنچه خدا گفته ،

و وقتی حس کردی دچار یک سکون اعصاب خرد کن شده ای ،

آنوقت این حس موهوم تاریکی می شود :"شر " .

"و من شر غاسق اذا وقب "

 

 

 

 


+ تاریخ دوشنبه 91/5/2 ساعت 6:19 عصر نویسنده کوثر | نظر

فسبح بحمد ربک:

 

یپامبر ( صلی الله علیه و آله ) بعد از دیدن نصرت و یاری الهی و ورود فوج فوج مردم به دین اسلام

مامور شدکه به شکرانه ی این نعمت نواقص امت را برطرف کند و آن ها را به سمت کمال ببرد .

 

هر رهبری وظیفه اش پس از پیروزی و گشایش ، بر طرف کردن نواقص جامعه اش است .

 

ما پس از هر موفقیتی ، وظیفه داریم تا با در نظر گرفتن کمالات ، نواقصمان را برطرف کنیم .

 

با در نظر گرفتن کمالات می توانیم نواقصمان را برطرف کنیم .

 

 

 

 

 

سوره مبارکه نصر

 


+ تاریخ شنبه 91/4/24 ساعت 11:59 عصر نویسنده کوثر | نظر